ماده 5 اعلامیه حقوق بشر
(احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار دادکه ظالمانه یا خلاف انسانیت و شئون انسانی و موهن باشد)
در این ماده از دو عنصر بسیار مهم در دنیای سنت که باعث گرفتن ازادی و حق حیات و حقوق انسانی از بشر می شود سخن گفته است.در روزگاران قدیم شکنجه و مجازاتهای ضد بشری وحشتناک و پر از خشونت جزئ جدا ناپذیراز امپراطوری ها و
پادشاهان و امرا بود.
بدترین انها در دوران قرون وسطی بود که چه انسانهایی را با بیرحمانه ترین شکنجه ها ازار می دادند و می کشتند یا برای مجازات افراد مجرم دست به کارهایی می زدند که درشان و منزلت انسانی نبود خوفناک و وحشتناک بود.
شکنجه
اول می خواهم بگویم که شکنجه چیست ؟گرچه شما با گفتن شکنجه در ذهنتان چیزهایی متبادر می شود ولی اگر ان را تعریف کنیم به مقصود نزدیکتر می شویم.
(شکنجه هر نوع عملی .غیر از مجازاتهای قانونی و اثار قهری ناشی از تحقیق و تعقیب قانونی است که به صورت عمدی ارادی و مستقیم علیه دیگری به نحوی اجرا شود که موجب درد و رنج و ازار جسمی یا روحی و روانی فرد جهت تسلیم به اراده یا خواسته های عامل شود)
در کنوانسیون منع شکنجه و سایر مجازاتهای ظالمانه غیر انسانی یا تحقیر امیز به تاریخ 1984 که به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل نیز رسیدشکنجه به همین صورت تعریف شده است(شکنجه به هر فعل عمدی که توسط ان دردیا صدمه شدید اعم از جسمی یا روحی به منظور نیل به اهدافی از قبیل کسب اطلاعات یا اقراراز قربانی یاشخص ثالث یا مجازازت وی به خاطر عملی که او یا شخص ثالث مرتکب شده یا مظنون به ارتکاب ان است یا تهدید و ارعاب واعمال فشار بر او...می باشد که این درد و رنج توسط یا به تحریک یا با رضایت یک مقام دولتی یا یک سمت رسمی وارد می اید...)همین ماده در ادامه تصریح دارد که (این تعریف شامل درد و رنج ناشی از اجرای مجازاتهای قانونی که خصلت انها چنین درد ورنجی است نمی باشد)
شکنجه در دنیای قدیم بسیارعادی و طبیعی بود و کسی به ان اعتراضی نداشت وان را لازم و ضروری می دانستند با ور افتادن پره های دنیا و طبیعت ازجلوی چشم انسان و یافتن جایگاه بلند برای ادمیان دیگر نمی شد که تحمل کرد انسانی را وحشیانه و خشونت امیز به هر هدفی ازرد و شکنجه کرد.
در زمانهای دور اهداف بسیاری برای شکنجه کردن تشریح می شد که از جمله انها کسب اطلاعات و اعتراف و تسلیم اعتقادی فرد و جلب همکاری و تخریب و تحقیر شخصیت و همکاری اطلاعاتی و..
اعلامیه حقوق بشر ممنوعیت شکنجه را مطلق غیر مشروط و استثناناپذیر می داند یعنی شکنجه نه در زمان جنگ و انقلاب نه کودتا و نه بی ثباتی سیاسی توجیه پذیر نیست و نمی توان ان را اعمال کرد.
اولین سند مهم در باب شکنجه همین اعلامیه جهانی حقوق بشر است و مهمترین سند در سال 1984 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید با عنوان کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها و مجازاتهای ظالمانه ..در سال 2000یک پروتکل اختیاری نیز در این باب به تصویب رسید.
شکنجه می تواند روحی یا جسمی باشد که امروزه بسیاری ازشکنجه ها به صورت روحی صورت می گیرد شکنجه می تواند به صورت اتفاقی از طرف افراد دولتی و حکومتی اعمال شود و همینطور می توان شکنجه را به صورت سیستماتیک به کار برد نتیجه می توان گرفت که امروزه دنیای مدرنیته باعث از بین رفتن اشکال خشن و مختلف شکنجه شده است و اگر امروزه در جاهایی از جهان نیز استفاده می شود همه انرا محکوم می کنند و مورد حمله قرار می دهند و نمی توان دیگر برای ان توجیهی قرار داد.
مجازات یا رفتارظالمانه یا خلاف انسانیت و یا موهن
در گذشته های بسیار کسانی که در سرزمینی مرتکب جرمی یا گناهی می شدند انها را مجازات می کردند ولی مجازات ان روزها با امروز بسیار متفاوت است .کسی که بدهکار می شد او و تمام خانواده اش را برای مجازات به بردگی می کشیدند کسی که دزدی می کرد سرش را با گیوتین می زدند مجازاتها در زمانهای قدیم بسیار و حشتناک و موهن بود و ظالمانه.
در دنیای مدرن به جای ان مجازاتهای خشن و سخت زندان را اوردند و مجازاتهای مالی و مجازاتهایی که بتواند شخص خطاکار را به جامعه بر گرداند .
به طور کلی در زمان قدیم مجازات مجرم برای تنبیه او و عبرت گرفتن سایرین بود برای همین سخت و خشن و موهن بود ولی در دنیای مدرن که به انسان کرامت عطا شد و او را عاقل دانستند و بشر را ارج بیشتری نهادند گفتند که باید مجازاتها به
به مجرم کمک کند که به دنیاو جامعه بر گردد و اصلاح شود این توانایی در انسان وجود دارد.
مجازاتها برای مجرمان نباید ظالمانه و وحشیانه و خشونت بار باشد امروزه در بسیاری از کشورها مجازاتهای بسیار سخت از بین رفته است ولی در بعضی از کشورهای فقیر و جهان سومی هنوز از مجازاتهای خشنی استفاده می شود که کم کم انها نیز به نتیایجی که دنیا رسیده است می رسند و مجازاتهای خود را اصلاح می کنند.
با سپاس