دختران.ازدواج
دختران.ازدواج
در مسئله ازدواج دو دیدگاه وجود دارد این دو دیدگاه نتایجی به همراه دارند که تمام زندگی یک انسان را بخصوص زنان را تحت تاثیر قرار دهد.
1.ازدواج یک تکلیف است.
این دیدگاه برای سنت گرایان است.
در زمانهای گذشته ازدواج برای دختران یک تکلیف به شمار می رفت به معنای اینکه انها موظف به ازدواج بودند و باید حتما ازدواج می کردند این نوع نگاه تکلیف مدارانه باعث این شده بود که انبوهی از نتایج در این دیدگاه ایجاد شود .(معنای تکلیفی بودن اجبار پدر و مادر به ازدواج با فردی خاص یا ازدواج کردن نیست بلکه به طور کلی مکلف به ازدواج هستید برای رسیدن به گروهی از تمایلات و ارزوهای زندگیتان .یک تکلیف درونی و ارادی)
یکی از انها این بود که سکس و تمایلات جنسی به طور کل در حدود ازدواج قرار می گرفت .دختران مکلف به ازدواج بودند تا از نعمات سکس برخوردار می شدندو اگر خارج از ازدواج تمایلات جنسی داشتید به بدترین شکل ممکن جامعه و خانواده با شما برخورد می کرد .شما زمانی میتوانستید از حق خود در باب سکس استفاده کنید که قبل از تکلیفی را به جا اورده باشید یعنی ازدواج کرده باشید.
دیگری فرزند دار شدن بود شما مجبور به ازدواج می شدید برای اینکه بچه دار شوید شما اگر فرزندی می خواستید که حق یک زن و حتی مرد است که بچه داشته باشد باید در چارچوب ازدواج می بود وگرنه بچه نامشروع(یعنی از طرف جامعه طرد می شد و بدترین الفاظ را نثارش می کردند )بود و زن نیز مجازاتهای سخت و تند می دید.برای داشتن حق فرزند شما باید تکلیفی را به جا می اوردید.
مورد دیگر رامی توان بدنام نشدن در جامعه و طرد جامعه دانشت دختری خوب و نجیب بود که ازدواج کند .خوشبختی را در جامعه چنان تعریف می کردند که ازدواج برای زن تنها راه رسیدن به ان است.
رسیدن به وضع اقتصادی معین.تا وقتی در خانه پدر بودی او بحکم عادات به شما نان و غذا می داد ولی با رسیدن به سن بلوغ تنها ازدواج می توانست گرفتن نان و غذا ی زنان را تامین کند و هر گونه را مستقل اقتصادی و در اوردن نان و اب مذموم بود و یا اصلا وجود نداشت (شغلی برای زنان به جز خانه داری متصور نبودند)پس به گفتار عامیانه اگر ازدواج نمی کردی نان و غذا برای خوردن نداشتی .و اگر هم می توانستی برای خودنان و غذا داشته باشی (مثلا از طرف پدرت ارث رسیده بود)جامعه و سنت استقلال تورا به رسمیت نمی شناخت و ناشایست می پنداشت.
بدن و استفاده از زیبایی در نزد دختران.دختران نمی توانستند از زیبایی خود بهره ای ببرند چون انها برای شوهرانشان بودند و برای انها باید بدن خود را نمایان می کردند و زیبایی خود را نشان او می دادند .وقتی سنت گرایان ابراز می داشتند زن حق زیبایی دارد و انکار نمی کردند ان را مخضوض شوهرانشان می دانستند و نه دیگران.استفاده از حق زیبایی پس از به جا اوردن تکلیف ازدواج میسر می شد.
اخرین مورد از این موارد عشق است .عشق اگر می بود در قاموس ازدواج باید جا می گرفت حتی عنصر غیر ارادی قدرتمندی به مانند عشق در دختران اگر با ازدواج همراه نبودهوس تلقی می شد و وای بر ان دختر عاشق.حتی اگر عشقی هم نداشتیم بعد از ازدواج باید پدیدار می گشت ان هم از طرف دختران . این مردان بودند که عاشق دختران می شدند و زن پس از تکلیف به ازدواج باید که عاشق می شد عشق در سیطره ازدواج برای دختران گرفتار بود.
بسیاری از این حقوق که می بینید بعد از ازدواج برای زنان مجاز بود و قبل از ان یا بدون ازدواج قابل ذم بد ناشایست و گاهی همراه با مجازات بسیار وحشتناک.
2.ازدواج برای دختران یک حق است.
این دیدگاه برای دنیای مدرن ست.
دردنیای حاضر بخصوص غرب ازدواج را یک حق برای دختران می دانند نتایجی که از این نظر حاصل می شود به اختصار عرض می کنم.
وقتی ازدواج یک حق باشد به این معنیاست که شما هم می توانید از این حق استفاده کنید و هم استفاده نکنید چه ازدواج بکنید چه نکنید در دارا شدن حق زندگی فرقی نمی کند در دارا شدن حقوق بشر برای دختران تفاوتی نمی کند بنابراین دختران دارای حق سکس می شوند در راستای حق ازدواج .اسفاده نکردن از حق ازدواج دختران را نمیتواند ازحق سکس محروم کند بین سکس داخل زناشویی و بیرون ان تفاوتی ندارد چون هر دو حقوق شما تلقی می شود.
حق داشتن فرزند بدون استفادهاز حق ازدواج . مثالی بگویم تا بهتر منظورم فهمیده شود الان در دنیا زنانی هستند که بدون داشتن شوهر می خواهند فرزند داشته با شند باگسترش علم این امر امکان پذیر است.امروز مبارزه زنان برای گرفتن حضانت فرزندشان نشان از همین حق ازدواج دارد.امروزه دیگر بچه های متولد شده از روابط غیر ثبت ازدواج را نامشروع نمی دانند و تمامی حقوق انسانی برای انها تعریف می شود.
امروزه با دارا شدن استقلال مالی برای دخترانو زنان انها دیگر لزوم و اجباری برای ازدواج در تهیه مایحتاج زندگی خود نمی داننددختران و زنان امروزی کار می کنند و می توان روی پای خود بایستند و ازدواج را به خاطر استقلال اقتصادی یا اجتماعی انجام نمی دهند.
استفاده ا ز بدن و زیبایی نیز در جوامع مدرن متعلق به خود دختران و زنان است و در ان دارای اسقلال هستند و حق بهر ه برداری از ان به هر نوعی که دوست دارند می باشند و لزوما برای شوهر نیست.
عشق امروزه در دنیای سنتی راه خود را دارد و با چنگال ازدواج نیست دختران عاشق می شوند بدون اینکه مجبور به ازدوج باشند .عشق دختران امروز در لوای تکلیفی بودنازدواج نیست و بیرون از ان قابل شناسایی و یکی از حقوق ادمیاناست قاب نکوهش نیست و اتفاقا مدح ان نیز می رود .عشق را از سیطره ازدواج برای دختران در اوردند.
ازدواج در معنای سنتی ان با تکلیف عجین است و ازدواج جایی است که به بسیاری از خواستهاوحقوق انسانی (سکس .استقلال اجتماعی و اقتصادی.استفاده از زیبایی و فرزندو...)می رسید در این تعریف شما مجبور به ازدواج می شوید برای رسیدن به ارزوهایتان ولی در دنیای مدرن ازدواج نیز به مانند دیگر خواستها و حقوق انسانی تبدیل می شود که شما به بهره برداری از ان نه لزوما به حقوق بالا دست پیدا می کنید و اگرهم بدست نیاوردی مستقلا دارای ان حقوق و ارزو و خواسته هستید ازدواج در این تعریف مدرن به قرارداد تنزل می یابد ازدواج کوچک می شود و از ابعاد گستردگی تاثیر در زندگی انسان کاسته می شود.
در دنیای سنتی ارزش ازدواج بسیار است به ان بسیار تاکید می شود زیرا بسیار بر زندگی شما تاثیر می گذارد و تمامی ارزوها و حقوق شما در ان دست یافتنیست بنابراین می بینید که چقدر مهم است و همین حتی سبب این شده است که گسست ان و از هم پاشیدگی ازدواج سخت و سهمگین شود و باز در زندگی شما تاثیر شگرفی بگذارد.
هم ایجاد ازدواج برای دختران و هم از بین رفتن ان(طلاق)هر دو به علت همان دلایل بالا در زندگی یک فرد سنتی تاثیر می گذارد (در جامعه سنتی ما می توانید براحتی ان را در همه جا مشاهده کنید).
در جوامعه مدرن برعکس .به علت اینکه تمام ارزوها و حقوق خواست دختران در ازدواج نیست و اساسا در ان شکل نمی گیرد ازدواج از اهمیتش کاسته می شود(بنابراین دختر مجرد با دخترمتاهل تفاوتی از نظر نگاه عامه نمی کند)و همینطور از بین رفتن ان (طلاق)نیز در وضع شما تغییر بسیار بزرگی ایجاد نمی کند و شما حقوق خود را همچنان دارید و با طلاق سلب نمی شود.
ازدواج در دنیای سنتی بیشتر به خاطر همان ارزوها(سکس واقتصاد وفرزندو...)شکل می گیرد در دنیای مدرن شما این خواست و ارزوها را دارید بنابراین ازدواج شکل دیگری به خود می گیرد عمدتا می شود احساس مشترک با هم بودن دوانسان.
حال جامعه ما را بررسی می کنیم جامعه ما دختران با دنیای مدرن اشنا شده اند بواسطه ارتباطات و..خواست ها و حقوق و ارزوهای مدرن دارند (این را به وضوح در دختران می بینیم)نگاهشان به ازدواج تکلیف مدارانه نیست حق مدارانه است ولی جامعه سنتی است و اجازه حق ازدواج نمی دهد جامعه سنتی ما می گوید خواست ها و ارزوی شما حقوقتان باید بعداز ادای تکلیف ازدواج باشد ولی دختران ازدواج را به صورت حق می خواهند و حقوق و ارزوها و خواسته هایشان را خارج از برای خود حقوق بشر می دانند .جامعه این اجازه را به دختران نمی دهد در حال که دختران نوع ازدواج درتعریف مدرنیته را می خواهند.
مشکلات ازدواج .مهریه های سنگین.افزایش طلاق و...تمام این مشکلات حول قضیه ازدواج فلسفه اش همین است گرچه بیکاری و اعتیاد وضع اقتصادی ومسکن و..اینها در هر کدام از مشکلات سهم زیادی دارند ولی من از منظر ریشه ای بحران را بررسی کرده ام .
من در این نوشتار راه حل ارائه نمی دهم فقط انچه را که وجود دارد بیان می کنم واقعیت هار به شما نشان می دهم من از( هست ها)صحبت می کنم نه(بایدها).من از ارزوهای خودم وشما نمی گویم از انچیزی که الان می بینیم می گویم.در هر حال بنده حل پرسش نمی کنم در این جا فقط می گویم چه اتفاقی افتاده است .اینکه باید چه کنیم؟ را برای شما وا می گذارم.شایددر نوشتاری دیگرراه حل خود را بنویسم.
ممنون از حوصله تان
پایان